سفرنامه آلفونس گابریل بخش 7 “کافرکوه”
۱ اسفند، ۱۳۹۸سفرنامه آلفونس گابریل “بخش 9” کویر ارواح
۱ اسفند، ۱۳۹۸
روستای عشین در حاشیه جنوب غربی کویر ریگ جن
آلفونس گابریل و کاروان او بعد از عبور از محدوده پارک ملی کویر امروزی به سمت جنوب شرقی رفته و بعد از عبور از کنار کوه معروفی به نام کوه بزرگی به نزدیکی های روستای عشین می رسند، ما در چند سال گذشته به دفعات از حاشیه جنوبی کوه بزرگی و منطقه ای به نام دوزخ دره برای سفر به کویر ریگ جن با گروه یا به صورت انفرادی رفت و آمد داشته ایم و هر بار در سفر به این منطقه از روستای عشین بازدید داشته ایم، آلفونس گابریل در کتاب عبور از صاحاری ایران از روستای عشین با عنوان دهکده ای با جمعیت خیلی کم نام می برد که در آینده ای نچندان دور به حال خود رها خواهد شد ولی می بینیم که امروزه به پشتوانه علاقه و دغدغه یک خانم جوان که عشین روستای اجدادی ایشان بوده با سرمایه شخصی تعدادی از خانه های گلی را بازسازی کرده و به ارائه خدمات به گردشگران مشغول می باشند ازبه فراموشی سپرده شدن این روستا و تخریب آن جلوگیری کرده اند و به طبیعت گردان و علاقه مندان پیشنهاد میکنیم حتما از این روستای بکر و دست نخورده و جاذبه های پیرامون آن بازدید کنند
گابریل که به کوه بزرگی نزدیک شده بود و مشاهده این کوه بعد از چند روز طاقت فرسا در کویرهای خشک نشانه خوبی مبنی بر نزدیک شدن به روستای عشین بود در کتاب عبور از صاحاری ایران می نویسد
در جنوب و شرق، چشم انداز مقابل به تدریج باز می شد و ما در شرقی ترین نقطه جنوب شرقی، بدنه کوهی را که در ابرهای باران زا فرو رفته بود تشخیص دادیم، این کوه می توانست کوه بزرگی باشد که از مسیر سفر سون هیدن در بیست و هفت سال پیش ضبط و ثبت شده بود. در جنوب شرقی کوهی قرار داشت که ما آن را کوه عشین خطاب کردیم و در بین این دو کوه ارتفاعاتی پدیدار بود که با این ترتیب به رشته کوه های انارک تعلق داشت.
آلفونس گابریل در حال بررسی نقشه ها و علائم بود که یکی از اعضا کاروان او در دور دست متوجه حضور تعدادی شتر می شود و بدین ترتیب بعد از چند روز موفق به پیدا کردن افراد بومی و دریافت اطلاعات بیشتر از مسیر پیش رو شدند.
دو ساربان از حوالی اردستان از پنجاه شتر در اینجا مراقبت می کردند، آنها کلیه اطلاعات مورد نیاز را به ما دادند، برای رسیدن به عشین مکان بعدی، باید دو روز سواری می کردیم، ما در ارتفاع 1384 متری در یک بیابان باز، نزدیک یک تپه ی سنگی فرسایش یافته از پورفیریت اتراق کردیم، احساس آرامش و آسایش به ما دست داده بود با وجود اینکه هنوز در یک منطقه مسکونی نبودیم ولی فشار ناشی از تردید و دو دلی و نگرانی برای سرنوشت کاروان برطرف شده بود.
در تاریکی شب در ارتفاعات دور دست جنوبی آتشی که در محل اتراق شده ای بر افروخته بودند نور افشانی می کرد، این منظره به قدری اسرار آمیز جلوه می کرد که ما تمام وقت به آن خیره شده بودیم.
کاروان گابریل صبح روز بعد به مسیر خود ادامه داد تا بعد از مدت 9 روز سفر طاقت فرسا به روستای عشین برسد
راه از میان بیابان پوشیده از غبار خاک در جهتی که ساربان ها روز گذشته نشان داده بودند ادامه یافت، ما به مسیر راهی که سون هیدن در سال 1906 از مرز جنوبی کویر بزرگ به سوی شرق در پیش گرفته و از طریق طبس به بلوچستان انگلیس رفته بود نزدیک می شدیم
حرکت در طول تپه های پستی از کوارتز پور فیریت به سوی جنوب شرقی بدون آنکه جاده ای در زمین های ناهموار وجود داشته باشند ادامه پیدا کرد، ظهر در دامنه کوهی در جنوب لکه دقیقا مشخصی را تشخیص دادیم و مدت ها آن را نگاه کردیم، درست در وسط اراضی مرده محدوده مسکونی قرار داشت. آّیا انسان هایی در آنجا زندگی می کردند؟ اما هیچ تردیدی نبود، این می توانست فقط دهکده عشین باشد.
حسین که از چند روز پیش با قیافه ای ماتم زده، ساکت و آرام به دنبال قافله ما لنگ می زد، کاملا سر حال آمده و با صدای بلند به خواندن و مداحی پرداخته بود، همگی بسیار خوشحال بودیم، عشین پس از ترک مرنج آباد در 9 روز پیش اولین آبادی مسکونی بود.
آلفونس گابریل در کتاب عبور از صاحاری ایران درباره روستای عشین که چند روزی را در آنجا به استراحت پرداخته بود این طور نقل می کند
این جا عشین بود، اگر به یک دهکده کویری با اجتماع متشکل دل خوش کرده بودیم که سفر کنندگان را پس از راهپیمایی های طولانی و تنها در اراضی تهی، با مهمان نوازی پذیرا شود، در این صورت سرمان به تلخی به سنگ خورده بود. از عشین فقط تعدادی انسان که چیزی جز تن پوش های مندرس در برنداشتند به استقبال ما آمدند. آنها از اینکه در برابر دیوار های آبادی کوچک خود انسان هایی را یافته اند که تا به حال هرگز ندیده اند، در حد بسیار زیاد متعجب شده بودند.
عشین از آن جمله آبادی ها در شرق ایران بود که خانه های کوچک آن به استثنای سقف گنبدی، از ماسه سنگ های صخره های حول و حوش بنا شده بود و اکثر بناها از بین رفته بودند و کسی نبود آنها را از نو بسازد، در گشتی به دور دهکده تعدادی پیرمرد و پیرزن از کلبه ها خارج شدند و تعریف کردند که فقط پنج یا شش کلبه هنوز مسکون است، نسل جوان دهکده را ترک کرده بود و کسانی که باقی مانده بودند دوران بهتری را پشت سر گذاشته و اکنون تسلیم خواست خداوند، زندگی را به پایان می بردند، نوعی اصالت در رفتار این انسان ها که نه شکوه می کردند و نه تکدی وجود داشت.
تعدادی از مردم فقیر انارک یا اردستان به طور موقت در عشین سکنا داشتند، آنها در حوالی آبادی در کوره های زغال، زغال تهیه می کردند و یا به چراندن بز اشتغال داشتند، عشین در دوره های گذشته به خاطر حملات دزدان سخت لطمه دیده بود، زندگی در عشین بسیار یکنواخت و بدون کوچکترین آگاهی از کشمکش های واقعیات سپری می شد. قبل از طلوع آفتاب گله بزهای انارکی ها و اردستانی ها به چراگاه برده شده بود، سر و صدای حیوانات و آواز چوپانی که تاخیر کرده بود و به عجله به دنبال همکارانش می رفت خاموش گشته بود، صدای هیچ چیز جز صدای یک قرقی کوچک که در ارتفاع زیاد بالای سر ما چرخ می زد به گوش نمی رسید
در روز بیست و چهارم مارس وقتی که ما وارد عشین شدیم و دریافتیم که تهیه خوراک اصلی شترها برای ذخیره به مقدار زیاد مقدور نیست یک نفر را به انارک که تا عشین یک روز راه بود فرستادیم تا برای حیوانات 200 کیلوگرم آرد جو خریداری کند و مایحتاج کوچکی برای تکمیل مواد غذایی خودمان تهیه نماید و کاروان در این مدت استراحت میکرد.
آلفونس گابریل تصمیم داشت بعد از عشین به نخلک و علم بیک علی و علم حاجی بکر برود تا در نهایت بعد از عبور از کویر اسرار آمیز ریگ جن به شهر جندق برسد و در ادامه می نویسد
ما قصد داشتیم روز ششم آوریل از عشین به سفر ادامه بدهیم، ولی مجبور شدیم که یک روز بیشتر بمانیم، زیرا پیک ما از انارک به موقع باز نگشته بود به طوری که بعدا فهمیدیم او مجبور شده بود که ابتدا دانه های جو را برای آرد کردن به آسیاب بدهد، زیرا آن مقدار آرد مورد نیاز ما موجود نبوده است.
ما از او دلگیر نبودیم زیرا که راهنمایی به نام محمد علی از انارک را که صحرای ماسه ای پیش روی ما را کاملا به خوبی می شناخت به همراه آورده بود. به نظر می رسید که او قسمت هایی از آن ها را که قصد جستجویش را داشتیم و مورد اجتناب دیگران بوده است زیر پا گذاشته باشد، محمد علی به خدمت گرفته شد و ما از این بابت پشیمان نشدیم.
در قسمت های بعد به عبور کاروان آلفونس گابریل از کویر اسرار آمیز ریگ جن می پردازیم