سفرنامه آلفونس گابریل ” بخش 10 ” جندق، مصر و عروسان
۱ اسفند، ۱۳۹۸سفرنامه مراکش بخش 2 جامع الفنا
۲۶ اسفند، ۱۳۹۸
اواخر سال 1396 بود که به فکر یه سفر کاملا متفاوت و عجیب و غریب افتادیم، سفر به کشور مراکش برای پیمایش و ارزیابی صاحارای غربی و کویر مرزوقا …
برنامه ریزی ها شامل دریافت مجوز، رزرو هتل ها و اکو لوژها، اجاره شش دستگاه خودروی مناسب و اقدام به دریافت ویزا بخش کوچکی از کارهایی بود که صورت گرفته بود ولی آخرین باری که برای پیگیری ویزاها به سفارت مراجعه کرده بودم احساس میکردم قرار اتفاقی رخ بده !
حسم میگفت برای دریافت ویزاها به مشکل خواهیم خورد ولی از طرفی ام یاد مذاکرات مستقیمم با سرکنسول سفارت می افتادم که بهم گفته بود حمایت های لازم رو انجام خواهد داد.
تو این سفر قرار بود دوازده نفر از همسفرای اکوسافاری حضور داشته باشن و علی هم که از همکارانمون و مسئول برنامه ریزی و هدایت این سفر بود به اتفاق خانوادش از اسپانیا بهمون ملحق بشه، برای دریافت ویزا سفارت مراکش وچر های هر شب هتل ها و اکو لوژها و ریز برنامه سفر و بلیط ها پرواز ها رو دریافت کرده بود ولی چند روز مانده به سفر باهام تماس گرفتن که فوری بیاین سفارت پاسپورت هاتون رو تحویل بگیرین همتون ریجکت شدین !
وقتی تلفن رو قطع کردم به این موضوع فکر میکردم که من همیشه به خودم میگفتم به هرچیزی که بخوام بهش میرسم و این سفر هم جز اهدافیه که باید بهش برسم چون براش وقت گذاشتم و کلی هزینه ام کردم.
وقتی وارد سفارت شدم متوجه همهمه و بی نظمی خاصی شدم و به جای اینکه برم پیش مسئول دریافت گذرنامه ها و سر وصدای الکی راه بندازم رفتم تو لابی نشستم تا ببینم اصلا چه خبر، اول احساس کردم قرار محل سفارت رو جابجا کنن و به آدرس جدیدی نقل مکان کنن ولی بعدش متوجه شدم این خبرا نیست اوضاع از اونی که فکر میکردم وخیم تر و از صحبت های کارکنان سفارت متوجه شدم تصمیم دارن سفارت رو تخلیه کنن و ببندن !!!
یکی دو ساعتی نشستم تا خیلی از مراجعه کننده ها که عمدتا بازرگان بودند پاسپورت هاشون رو گرفتن و رفتن و وقتی خلوت شد تقاضا کردم که میخوام سر کنسول رو ببینم و بعد از هماهنگی تلفنی راهنماییم کردن به طبقه بالا، قبلا با این خانم محترم گفتگوی خوبی پیرو فعالیت های مشترک در زمینه توریسم و گردشگری داشتم و میدونستم میتونه کمکمون کنه.
وقتی وارد اتاق سر کنسول شدم با چهره برافروخته و آشفته سرکنسول روبرو شدم و بعد از سلام و احوال پرسی معمول علت ریجکت شدن رو جویا و قول مساعدتی که درگذشته بهم داده بودن رو یادآور شدم که ایشون در جواب صحبت هام گفت ایران و مراکش قرار روابط دیپلماتیک شون رو قطع کنن و ظرف مدت چند روز باید سفارت رو تخلیه کنن، من که از شنیدن چنین خبری آشفته شده بودم داشتم به تمام برنامه ریزی ها و هماهنگی هایی که انجام داده بودیم فکر میکردم که سرکنسول بهم گفت اما چون به شما از قبل قول مساعدت دادیم میتونم ویزای نصف نفراتی که درخواست دادن رو صادر کنم…..
این سفر با این تعداد محدود و هزینه های هتل، اکولوژها و … که از قبل رزرو و پیش پرداخت ها هم پرداخت شده بود کاملا غیر اقتصادی و زیانده بود ولی با نظرخواهی و مطرح کردن موضوع به همسفران قرار بر این شد فقط آقایان تو این سفر حضور داشته باشن و تعداد خودرو هایی که برای عبور از صاحارای غربی و کویر مرزوقا مراکش اجاره کرده بودیم هم به سه خودرو کاهش دادیم تا حداقل ما آخرین ایرانی هایی باشیم که به مراکش سفر کردیم یا بهتر بخوام بگم اولین ایرانی هایی باشیم که با خودرو در مسیر رالی بین المللی داکار و صاحاری غربی کشور مراکش و مرز کشور الجزایر سفر سافاری انجام داده باشیم!
سفر ما به مراکش با پرواز به فرودگاه دوحه شروع شد و بعد از اون سوار پرواز دوحه به کازابلانکا شدیم تا نصف شبانه روز رو تو هواپیما باشیم، بعد از ورودمون به کازابلانکا و خرید سیم کارت علی که به اتفاق خانوادش از اسپانیا اومده بود با یک خودروی ون توریستی منتظرمون بودن تا به سمت هتل مون در کازابلانکا بریم و استراحت کنیم.
اسم یکی از معروف ترین غذاهای مراکش که تغریبا شبیه تاس کباب کس کس که در همه جای شهر بنر های تبلیغاتی از این غذا بود و یه غذای معروف دیگه ام دارن به اسم تاجین که تو ظرف های خمره ای شکلی سرو میشه و ظاهر این ظرف های خمره ای شکل شبیه یه کوه معروف به همین نام تو این کشور، البته توصیه میکنم اگر علاقه مند به غذاهای خام نیستین و اگه یک روزی به کشور مراکش سفر کردین هیچوقت طعم این غذاها رو امتحان نکنین !
وارد دارالبیضا یا کازابلانکا که معنی اسم اون سرای سفید و از مهم ترین شهر های قاره افریقا شدیم، کازابلانکا که از طریق راه دریایی فاصله خیلی کمی با اروپا و کشور اسپانیا داره یا راحت تر بخوام بگم این کشور کلا مستعمر اسپانیا بوده و گردشگران اروپایی با خودرو های شخصی شون به وفور در همه جا دیده می شدن.
یکی از مهم ترین جاذبه های شهر کازابلانکا کافه ریک بود، کافه ای که در سال 1942 و در فیلم معروف کازابلانکا با هنرنمایی اینگرید برگمن و هامفری بوگارت به شهرت رسید ولی واقعیت در مورد این کافه این بود که اصلا این بنا تا سال 2004 وجود خارجی نداشت و گردشگرانی که برای بازدید از این کافه به مراکش سفر میکردن از این موضوع متعجب می شدند تا اینکه یک دیپلمات آمریکایی مراکشی با کمک معماری به نام بیل ویلیس این کافه رو با رعایت تمام جزئیات اون در فیلم کازابلانکا در این شهر احداث کردن و قرار بود روز های آخر سفرمون بعد از بازگشت از داخل کویر، وقتی به سمت کازابلانکا بر میگردیم از این کافه بازدید کنیم.
لازم به ذکر اسم درست این کشور مغرب بوده و پایتخت اون شهر رباط و مراکش یکی از شهر های کشور مغرب، روز اول با یه گشت کوتاه در بازار قدیمی بزرگترین شهر مراکش و پیاده روی شبانه در ساحل اقیانوس اطلس به پایان رسید و در همین روز متوجه شدم ظاهرا این سفر سخت تر از اون چیزی خواهد بود که تصور میکردم، مردمانی بداخلاق و تنبل، امنیتی که در ظاهر تا ساعت هشت و نه شب برقرار و گرانی بی حد و نصاب وعده های غذایی و هزینه های بالای جانبی و رشد قیمت ارز در اون روز ها فراتر از تصورات و نتایج تحقیقات اولیه بود و همچنین نگران رفتار وبرخورد لیدر محلی ای بودم که اجبارا به دلیل مسائل امنیتی در این سفر و در قسمت عبور از صاحاری غربی باید در کنار ما حضور می داشت
وحید کاویانی