سفرنامه آلفونس گابریل بخش 4 “دیر الجص”
۱۵ دی، ۱۳۹۸سفرنامه آلفونس گابریل بخش 6 “سفیدآب”
۲۵ دی، ۱۳۹۸به سمت کویر مرنجاب (مرنج آباد)
آلفونس گابریل و کاروان او بعد از تحمل سختی های فراوان برای گذر از بند علیخان و بازدید از کاروانسرای دیر الجص یا همان کاروانسرای دیرگچین امروزی به سمت شهر قم رفته و چند روزی را در این شهر به استراحت پرداخته و نسبت به تهیه مایحتاج و آذوقه برای ادامه سفر خود اقدام میکنند.
زمان اقامت کاروان گابریل در شهر قم مصادف با ایام نوروز سال 1312 هجری شمسی بوده و او در کتاب عبور از صحاری ایران از شهر قم اینچنین یاد میکند
شهر با گنبد طلایی مرقد مطهر که از چند کیلومتری می درخشد، در مسافری که از کویرمی آید اثر عمیق به جا میگذارد، مقبره که به زمان شکوفایی دوره صفویه تعلق دارد با نزدیک شدن در مجموعه ای از دروازه ها، شبستان ها، صحن ها، مناره ها و گنبد ها تقسیم می شود که شکوه و جلالی افسون کننده و رنگ های درخشان فوق العاده ای دارند.
همه چیز با لایه ای از لعاب پوشش داده شده است و کاشی ها با لعاب آبی لاجوردی و سبز مغز پسته ای، مقرنس کاری ها نقره ای و لچکی های طلایی را پر و تکمیل میکنند، در هیچ یک از سرزمین های اسلامی دیگر، مثل اینجا در کویر شرق ایران، در شهر هایی از گل و خشت که در حال فروریختن و تبدیل به خاک شدن هستند با یک چنین تزئینات رنگارنگ در اماکن متبرکه روبرو نمی شویم.
در قم نوعی شیرینی ویژه تهیه می گردد که به دورترین شهرهای ایران فرستاده می شود، نام آن سوهان قم است و از آرد گندم، شکر و کره گرفته شده از شیر بز و پسته تهیه میگردد، همه جای بازار پر از بوی خوش این شیرینی لذیذ است و ما در حین جشن های نوروزی سال 1312 ه ش ( 1933 میلادی ) در شهر قم بودیم و این موقعیت را داشتیم تا زائران را که خیابان ها و بازار ها را مسدود کرده بودند از نزدیک مشاهده کنیم، در این زمان کوچک ترین محل های سکونت به گران ترین قیمت ها عرضه می شود و غالبا کلیه محل های سکونت که در دسترس است از پیش کرایه شده بودند.
شب قبل از سال نو مردم به دیدن گورستان های متعدد می روند، فرش پهن کرده و سماور آتش میکنند، چای و میوه و شیرینی تقسیم می شود و تا فرا رسیدن تاریکی شب با صدای محزون به خواندن دعا می گذرد.
در کتاب خاطرات آلفونس گابریل به موضوع بازدید از مقبره حضرت معصومه (ع) که برای یک فرد خارجی به شدت جذاب بوده اشاره ای نشده و با توجه به حساسیت های مذهبی در آن زمان و عدم بازدید افراد غیر شیعه از اماکن متبرکه، احتمالا آلفونس گابریل هم مثل (بی فرایزر B.fraser ) و ( اچ بیکنل H.bieknel ) که در سال 1869 هر دو با لباس مبدل از داخل حرم حضرت معصومه دیدن کرده بودند او هم به همین روش بازدید کرده است و البته لازم به ذکر است که این حساسیت ها هم اکنون هم حتی با توجه به رشد صنعت گردشگری در همه جای دنیا با شدت و هدت کمتر یا بیشتر به قوت خود باقی است به طوری که خود ما هم در قرن بیست میلادی در سفری که در اردیبهشت سال 1397 به کشور مراکش برای گذر از صاحارای غربی آن داشتیم در بازدید از اماکن اسلامی آنجا هم با محدودیت هایی مواجه بودیم…
آلفونس گابریل و کاروان او بعد از یک هفته استراحت در شهر قم و خرید لوازم مورد نیاز برای ادامه سفر به دنبال مسیری که سون هیدن در سال 1906 از آن عبور کرده بود شهر قم را به اتفاق سواره محافظی که حکومت شهر قم در اختیارش قرار داده بود به سمت کویر مرنجاب ( مرنج آباد ) ترک میکنند، گابریل ماجراجو تصمیم داشت ارتباطی بین مسیر طی شده سون هیدن با مسیری که خود او در سال 1928 که در اولین سفر خود به کویرهای ایران انجام داده بود پیدا کند و ولی به دلیل نبود راهنمای محلی آشنا با منطقه کویر با مشکلاتی روبرو می شود.
او با عبور از روستاهای حاشیه مسیله ( دریاچه نمک ) به روستای امین آباد و در نهایت روستای کدیش که در نزدیکی کویر مرنجاب می باشد می رسد و خاطرات حضور خود در این دو روستا را به این صورت نقل میکند
تمام محدوده در انزوای سختی فرو رفته بود، یک راه کاروان رو به سوی کاشان در جهت شرقی انشعاب پیدا میکرد ولی ما یک راه باریک مال رو را که از میان استپ ها به سوی جنوب شرقی می رفت در پیش گرفتیم، این استپ ها در اثر فرسایش بادی تغییر شکل پیدا کرده بودند، در شمال غربی در فاصله ای دور سیاه کوه آشنای دیرین با رنگی مات پدیدار شد. کوه دیگری که ساکنان منطقه قوش کوه یا کوه یخاب می نامند در سر راه ما قرار داشت و بین این دو قلل آبی رنگ کوه سفید آب سر برافراشته بود.
راه از طریق یک استپ خاکی که سطح آن از قشر نازکی از ماسه نرم با امواجی در اندازه های کاملا متفاوت پوشانده شده بود به سوی جنوب شرقی ادامه میافت، زمین خشک و تهی بود و با پیشرفت به سوی شمال به نمک زار تبدیل میشد، در برابر ما تعدادی آهو ظاهر شدند و در فاصله ای مطمئن به جست و خیز پرداختند، یک کاروان شامل 53 شتر و یک کره الاغ در سه ردیف پدیدار شدند، این کاروان بزرگ که آرام و وزین حرکت می کرد در سفرهای طولانی کویر آزموده شده بود، آنها از کاشان می آمدند و به قم پنبه میبردند و هر شتر 240 کیلو بار داشت، با قافله داران چند کلمه ای به سرعت رد و بدل کردیم.
در جلوی امین آباد چادرها را برپا کردیم، آبادی کوچک فقط از یک تک بنای قلعه مانند تشکیل شده بود که همه ساکنان دهکده در آن زندگی میکردند، آنها هفت مرد کاشی بودند که زمین های زراعتی را در اجاره داشتند و زن و بچه های آنها در کاشان مانده و مردها تنها برای احیای مزارع گندم و منداب با آب امین آباد به این اراضی دور افتاده آمده بودند، در این محدوده رابطه مالک و دهقان بدین شکل تنظیم شده که مالک، آب، زمین، وسایل کشاورزی، و بذر را در اختیار دهقان قرار می دهد و دهقان در عوض سه چهارم محصول را باید تحویل مالک بدهد.
در روستای امین آباد ذخیره آب را تجدید کردیم، متاسفانه نتوانستیم راهنمایی پیدا کنیم زیرا کسی اراضی حول و حوش مسیله را نمیشناخت و حاضر به همراهی ما نبود و به امید یافتن راهنما در کدیش که آخرین منطقه ی آباد در جهت شرق از طریق مرنج آباد بود خود را تسلی دادیم.
آلفونس گابریل در این قسمت از سفرش بعد از پیدا کردن پیرمردی از روستای کدیش با کاروان خود به سمت کویر مرنجاب حرکت میکند ولی در اصل قسمت های سخت و طاقت فرسای سفر طولانی مدت او از بدو ورود به ریگزار و تل ماسه ها که به علت نداشتن تجربه کافی برای کاروان او در مقابل عوارض طبیعی مناطق کویری مثل پستی بلندی های رمل ها و وقوع طوفان های شن و …است شروع می شود
ما در قلب کویر بودیم، سکوت سنگینی بر منطقه حکمفرما بود هوا تیره و غم زده به نظر می رسید، با این وصف خورشید با حرارت توان فرسا به ما آگاهی می داد که این محدوده در کمتر از چند هفته دیگر به کوره داغی مبدل خواهد شد.
اکنون کرانه مسیله در شمال به طور آشکار دیده می شد که خود را به ما نزدیک می کرد و ماسه های روان روی هم انباشه شده، تپه هایی با ارتفاع 30 متر را تشکیل داده بود، در آخرین ساعات این راهپیمایی بخت با ما یار نبود، بادی از جنوب غربی وزیدن گرفت و در مدت کوتاهی به توفان مبدل شد. از هر سو گرد و خاک بلند شد و اراضی در ابر غلیظی از توفان ماسه فرو رفت و آسمان تیره و تار گردید، زمین در زیر پای ما به صورت رشته های زرد رنگی جریان پیدا کرده بود و در آنجا که بوته های خشکی وجود داشت باد زوزه میکشید.
اوایل بعد از ظهر توفان به اوج خود رسید و با قدرتی عظیم سطح زمین را می رفت، به نظر می رسید که زمین تازیانه خورده در زیر پای ما خالی شده بود و هیچ چیز دیده نمی شد. آنچه واقعیت داشت این بود که تپه ها هنوز هم در سمت چپ ما قرار داشتند و حرارت هوا از 24 درجه به 15 درجه سانتیگراد رسیده بود و همگی به هم چسبیده سواری می کردیم، فقط راهنمای ما با پای پیاده به راهی ادامه می داد که به چشم نمی خورد، باد اینک تغییر جهت داده بود و از شمال غربی می وزید که از پهلو به ما هجوم می آورد و شتر ها را به زور از مسیر منحرف می کرد.
هوا به تدریج روشن گردید و از شدت توفان کمی کاسته شد و ما به هر حال از تپه ها بیرون آمده بودیم و حالا دید بیشتری داشتیم، سایه کم رنگی از چهارپایان صبور ما بر زمین افتاده بود، آنها بدون دغدغه خاطر از توفان ماسه با همان استورای و غروری که صبح زود محل اتراق را ترک کرده بودند قدم بر می داشتند.
علت نام گزاری منطقه کویری مرنج آباد که به مرور زمان در گویش ها به مرنجاب تغییر نام پیدا کرده سختی دسترسی به منابع آبی بوده که مرنج به نوعی از رنج هایی برای رسیدن به آب بوده گرفته شده است و این منطقه به دلیل مسافت کم آن با شهر تهران سال هاست به یکی از مقاصد در دسترس برای علاقه مندان به کویر و طبیعت کویری مبدل گردیده است، در این منطقه جدا از جاذبه های طبیعی و معروف آن شامل ریگزار مرنجاب، دریاچه نمک ( مسیله )، جزیره سرگردان و کاروانسرای مرنجاب که به تازگی این بنا بازسازی شده، جاذبه های دیگری شامل کویر بند ریگ که وسعت آن چند برابر ریگزار مرنجاب می باشد و لوکیشن های خاص دیگری نظیر مزرعه و نخلستان عمو پرویز که از محصولات آن به هندوانه ابوجهل و خرما می توان نام برد می شود اشاره کرد و همچنین منطقه حفاظت شده پارک ملی کویر که جاذبه هایی شامل تنگه اسرار آمیز ظلمات، آب انبار قیلوقه، کاروانسرای عین الرشید و کاروانسرای قصر بهرام در آن قرار دارد و آلفونس گابریل و کاروان او در شروع سفر خود از آنها بازدید کرده بودند در موقعیت شمال شرقی کویر مرنجاب قرار دارد.
کاروان گابریل بعد از تحمل مشقت های فراوان بالخره به کاروانسرای مرنجاب که ساخت آن مربوط به دوره صفویه می باشد می رسد و بعد از یک شب اقامت در آن محدوده به سمت مقصد بعدی خود که کوه سفید آب واقع در منطقه حفاظت شده پارک ملی کویر امروزی می باشد حرکت میکنند، او در کتاب عبور از صحاری ایران درباره کاروانسرای مرنجاب می نویسد
قبل از تاریک شدن هوا، پس از راهپیمایی طولانی و مرارت بار به بقایای کاروانسرای قدیمی مرنج آباد رسیدیم، جایی که در برابر فشار های شدید باد در امان بودیم، چوپانی با یک پسر بچه در اینجا مسکن گزیده بود، شب در یک جو روحی افسرده سپری شد و پیشروی به سوی شرق مشکل تر از آن به نظر می رسید که ما فکر میکردیم، راهنمای کدیشی ما را ترک کرد زیرا منطقه ای را که مقصد بعدی ما بود نمی شناخت و وی باعث ترس گروه نیز شده بود زیرا اظهار داشت که در این ناحیه تا بیست روز راه هیچ نقطه ی مسکونی ای وجود ندارد، سرانجام غلام که از فعال ترین همراهان ما بود هیزم شکنی را پیدا کرد که تا کوه های سفید آب حاضر به همراهی با ما بود.
نیمه های شب باران آغاز شد و صبح روز بیست و هفتم مارس هوا گرفته بود، هنوز باد شمال غربی می وزید و برای دیدن ویرانه های کاروانسرای مرنج آباد باید صعود میکردیم، این بقایا روی تپه ای قرار گرفته بود که فقط کمتر از صد متر با لبه مسیله فاصله داشت.
پیرو خاطره آلفونس گابریل در رابطه با پیدا کردن هیزم شکنی در حوالی کاروانسرای مرنجاب ، شاید برای خوانندگان سفرنامه ها این سوال مطرح شود که در مناطق کویری درختی وجود ندارد تا هیزم شکنی در آن منطقه وجود داشته باشد ولی باید به اطلاع خوانندگان عزیز برسانم در سال 1391 بود که با گونه گیاهی شورپسند تاغ که در بستر پوشش ریگزار ها رشد میکند آشنا شدم و بعد ها در سفر به منطقه تل شیطان شهر زواره با افراد محلی ای برخورد کردم که به دور از چشم محیط بانان نسبت به برداشت این گونه گیاهی مهم اقدام میکردند و روز بعد که با معتمدین محلی در این باره همصحبت شدم متوجه شدیم در گذشته زغال گیاه تاغ با قیمت گزافی به کشور های حاشیه خلیج فارس به صورت قاچاق ارسال میشده و همچنین این گونه گیاهی ارزشمند یکی از مهم ترین دلایل تثبیت شن برای جلوگیری از جابجایی دانه های ریز توسط طوفان ها بوده که چند سال قبل هم از این گیاه که به صورت درختچه می باشد در ابعاد گسترده در حاشیه بعضی از کویر ها مثل کویر ریگ جن کاشته شده است و البته بعدها در یکی از سفرهایم در محدوده معدن سرب نخلک کویر ریگ جن با بقایای کوره های کوچکی برخورد کردم که سنگ های سیاه رنگی که حالت مذاب به خود گرفته بودند در اطراف این کوره ها به وفور یافت میشد و بعد از همصحبت شدن با یکی از ساربان های آن منطقه فهمیدیم اسم این سنگ های سیاه رنگ، سرکوره یا سرباره می باشد و حاصل فرایند ذوب و جداسازی سرب بوده و برای روشن کردن این کوره ها از چوب این گیاه استفاده میکرده اند و جای تاسف داشت که در گذشته انسان ها برای امرار معاش و نا خواسته چه آسیب هایی در سطح گسترده به این گونه گیاهی ارزشمند وارد کرده اند و اما در رابطه با کاروانسرای مرنجاب، شاید خیلی از خوانندگان که در چند سال گذشته از این بنا بازدید کرده باشند باید عرض کنم، کاروانسرای مرنجاب که قدمت آن مربوط به دوره صفویه بوده و در مسیر راه ابریشم مازنداران و خراسان به کاشان و اصفهان بوده و تا یک سال پیش از وضعیت به شدت نامناسبی برای اسکان و اقامت برخوردار بود، به همت بخش خصوصی و با حمایت وزارت میراث فرهنگی و گردشگری مورد بازسازی کلی قرار گرفته و با مدیریت جدید از امکانات رفاهی خوبی برخوردار شده است که هم اینک در بعضی از سفر هایمان به منطقه پارک ملی کویر که از مسیر پاسگاه محیط بانی سفید آب به این منطقه وارد می شویم یک شب را در این کاروانسرا اقامت داریم تا روز بعد، بعد از بازدید از تنگه اسرار آمیز ظلمات برای اقامت به سمت کاروانسرای قصر بهرام رفته و در نهایت روز بعد، بعد از بازدید از جاده سنگفرش، از شهر گرمسار از این منطقه خارج می شویم…
ادامه سفرنامه را در بخش های بعدی مطالعه کنید